قصه پرداز حقیقت
« بررسی شیوه داستان در مثنوی »
خلاصه مقاله :
بشر از دیرباز با قصه و داستان انس و الفتی بسیار نزدیک داشته و از آن بیان مقاصد غیر مستقیم خویش استفاده کرده است.
از آنجایی که انسانها معمولاً پند و اندرز و حکمت را به صورت مستقیم و تعلیم بی واسطه بر نمی تابند . اندیشمندان و حکما آنها را در پوسته هایی از قصه ، حکایت ، لطیفه ، داستان ، افسانه و … پیچیدهاند.
مقاصد و تعالیم متعالی بزرگان گاه موجد تحولات شگرفی در میدان اندیشه همنوعانشان بوده است .و انتقال این مهم جز با شیوه ای که آنان در پیش گرفتند امکان پذیر نبود . استفاده از این ابزار به قدرت در انتخاب موضوع ، حساسیت در پرورش آن و توانایی در انتقال آن نیاز دارد و شاید اندکند آنانی که بتوانند این ویژگیها را توام داشته باشند.
در میان خیل قصه پردازان حقیقت شاید نام مولانا جلال الدین بلخی در کنار عدهای دیگر بر تارک این شیوه چون گوهری تابنده بدرخشند و علت این برتری چیزی نیست مگر مهارت او در استفاده از این ابزار کارآمد جهت انتقال اندیشه های عرفانی اش . چنین به نظر میرسد که وی همچون اسلاف خویش – عطار و سنایی ـ از حکایت ـ به قول خودش ـ تمثیل ، قصه ،لطیفه ، داستان و … به عنوان وسیلهای کارگشا استفاده می کرده تا بتواند با آنها متعالی ترین حقیقت ها و ناگفته ترین رازها را بیان کند.
از همین روست که مولوی در زمره بهترین داستان پردازان قرار میگیرد ؛ زیرا اگر چه در ساختار و پرداخت بسیاری از حکایتها و قصهها از روش بازآفرینی استفاده کرده و اصل و اساس داستانها متعلق به پردازنده دیگری است اما روش احیاء و مرمت داستانها توسط او کمنظیر است.
در این مقاله برای روشن شدن ادعای خویش داستان «شاه و کنیزک » را به عنوان اولین داستان مثنوی مورد نقد و بررسی قرار داده ایم تا مشتی از خروار را در اقیانوس مثنوی به تماشا بگذاریم آنچه در این میان در خور تامل بوده ، استفاده از تکنیکهای داستانپردازی در مثنوی است که لزوماً رعایت آنها را در داستانهای معاصر اجتنابناپذیر دانستهاند .
کلید واژه ها : قصه ، داستان ، مجاز ، حقیقت ، مثنوی معنوی ،
توجه: برای دریافت رمز مقالات باید به عضویت دهکده خاله فر درآمده باشید.